سیده آمنه موسوی
با ازسرگیری رابطه ایران و عربستان، امیدواری بسیار زیادی نسبت به احیای توافق جامع هسته ای در جامع ایجاد شد؛ از آنجایی که غرب فعالیت های منطقه ای ایران را یکی از موانع احیای برجام عنوان می کرد با حل و فصل شدن اختلافات تهران و ریاض امید برای احیای توافق جامع هسته ای ایران افزایش یافته است. هر چند که رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بین الملل معتقد است که « این دو موضوع اساس ارتباطی به یکدیگر ندارند و برجام موضوعی در سطح مسائل بین المللی ودر سطح روابط میان قدرت های بزرگ مطرح است این در حالی است که روابط ایران و عربستان یک موضوع منطقه ای و دوجانبه است». او همچنین با عنوان این مطلب که ایران و غرب ناگزیر به دستیابی به توافق هسته ای هستند تصریح می کند: «برجام با اشل سال ۲۰۱۵ قابل احیا نیست اما آلترنیتوی هم برای آن وجود ندارد. به صورت کلی باید گفت ما در مسیر احیای برجام نیستیم. ما در مسیر توافق موقتی هستیم که وابستگی بسیار زیادی به گزارش آتی آژانس بین المللی انرژی اتمی دارد». مشروح این گفت و گو به این شرح است:
یکی از مشکلات عمده ما با کشورهای غربی فعالیتهای منطقهای ایران بود، به ویژه در بحث یمن. با از سرگیری روابط ایران و عربستان تاثیر این رابطه را بر احیای برجام چطور میبینید؟ آیا تاثیری دارد یا خیر؟
روابط ایران و عربستان تاثیر مستقیمی بر احیای برجام ندارد. مساله برجام در سطح دیگری در حال پیگیری است. یعنی در سطح بین المللی و سطح روابط میان قدرت های بزرگ مطرح است این در حالی است که روابط ایران و عربستان یک موضوع منطقهای و دوجانبه است. البته عربستان در زمان انعقاد برجام همواره مخالفت خود را با این توافق ابراز کرده بود و طبیعتا مانند هر کشور دیگری لابی خود را برای توقف انعقاد این توافق انجام داد اما مخالفت سعودیها هیچگاه مانع انعقاد توافق جامع هستهای ایران نشد و در شرایط فعلی هم نمیتوان گفت مخالفت عربستان موجب عدم احیای برجام خواهد شد یا موافقت این کشور به احیای آن خواهد انجامید. برجام تابع یک سری معادلات دیگر مانند مساله کنترل تسلیحاتی، مساله روابط ایران و آژانس و برخی از موضوعات دیگر است بنابراین نمیتوان گفت میان این موارد یک رابطه وسیعی وجود دارد و احیای روابط با عربستان به معنای احیای برجام است.
منظورم این است که یکی از موارد پای میز مذاکرات احیای برجام، فعالیتهای منطقه ای ایران بود.
آمریکا همیشه تلاش کرده است تا متحدین منطقهای خود را راضی نگه دارد. هرچند که مخالفت این کشورها هیچگاه مانع تحقق برجام در زمان ریاست جمهوری اوباما نشد. در آن زمان هم اسرائیل مخالف این توافق بود و هم عربستان و امارات. اما در این دوره از مذاکرات بحثی که از سوی امارات و عربستان (مذاکرات احیای برجام) مطرح شد این بود که ما نیز در جریان مذاکرات قرار بگیریم و دغدغههای ما نیز مورد توجه قرار گیرد. به صورت کلی میخواهم این موضوع را بیان کنم که احیای برجام تابع اراده یا خواسته یک کشور خاص آن هم در سطح عربستان نیست. موضوع بسیار مهم تر، حادتر و در ابعاد وسیعتری در دست پیگیری است.
میتوانیم این برداشت را داشته باشیم که یکی از مشکلاتی که در مسیر احیای برجام وجود داشت مرتفع شده است؟
این موانع در اسفند 1400 یعنی دقیقا یکسال پیش برطرف شده بود و دو طرف در آستانه امضای توافق بودند که این امر محقق نشد. براساس اسناد منتشر شده این موضوع هم ربطی به عملکرد عربستان و یا کشور دیگری نداشت. ایران تضمینهایی را مطالبه کرده بود که آمریکا اعلام کرد قادر به ارائه این تضمینها نیست و به دنبال آن احیای برجام به مرحله امضا نرسید. عربستان در این دوره مانع آنچنانی در مسیر احیای برجام نبود و مساله این کشور فقط این بود که ما را در جریان روند پیش رو قرار دهید. از آن سو نیز فراموش نکنید که عربستان هم در حدود چند سال پیش، در سکوت خبری روند فعالیتهای هستهای خود را آغاز کرده است. یعنی همان طور که والستریت ژورنال هم خبر داده است یکی از شروطی که عربستان برای عادی سازی روابط با اسرائیل تعیین کرده است حمایت غرب از برنامه هستهای این کشور است. حتی گفته میشود که چین برای غنیسازی اورانیوم به عربستان کمکهایی ارائه کرده است. میخواهم بگویم در این سالها عربستان به شکلی هم با مساله احیای برجام و هم عدم احیای برجام کنار آمده است و برخلاف آنچه در نگرش اولیه به نظر میرسد معتقد هستم که عربستان با از سرگیری رابطه با ایران ممکن است خود را برای مرحله عدم احیای برجام آماده کرده باشد یعنی اگر برجام احیا نشد و تنشها بالا گرفت آسیبی متوجه آنها نشود.
با از سرگیری مناسبات تهران وریاض، بحث روابط اسرائیل و عربستان به چه سرانجامی میرسد؟ تلآویو و به ویژه شخص نتانیاهو مایل به آغاز روابط با ریاض است. در این میان متحدین و شرکای استراتژیک عربستان و اسرائیل یعنی آمریکا چه در زمان ریاست جمهوری بایدن و چه ترامپ و همچنین کشورهای اروپایی نیز خواهان شروع روابط سیاسی و اقتصادی تلآویو با ریاض هستند. البته هیات حاکمه عربستان به ویژه شخص محمد بن سلمان نیز تمایل فراوانی برای تحقق این موضوع دارد.
در حال حاضر سطح روابط تجاری امارات با اسرائیل در منطقه از حجم روابط ترکیه با اسرائیل بیشتر است. امارات هم با ایران رابطه دارد و هم با اسرائیل و تضادی در این میان نمیبیند. به نظرم الگویی که ریاض دنبال میکند نیز براساس همین رویه است. یعنی هم با ایران رابطه داشته باشد و هم با اسرائیل. یعنی ایران مانع برقراری روابط اسرائیل با عربستان نیست. ریاض برای ازسرگیری رابطه با تلآویو چند مساله دارد. ابتدا اینکه پادشاه عربستان به نسلی تعلق دارد که آرمان فلسطین را از آنِ خود میدانند بنابراین شخصا مخالف این روابط است. بعد اینکه مساله افکار عمومی عربستان است که با توجه به نفوذی که علمای وهابی در این کشور دارند کنار آمدن با اسرائیل بسیار سخت بود اما محمد بن سلمان با انجام اصلاحاتی، قدرت این وعاظ و علمای سنتی عربستان را محدود کرده است. از سوی دیگر هم نسل جوانی را تربیت کرده است که با توجه به برخورداری از آزادیهای اجتماعی که ولیعهد عربستان در اختیارشان قرار داده است آهسته آهسته پروژه موردنظر محمدبن سلمان را به پیش میبرند. یعنی پروژه موردنظر ولیعهد عربستان در حال پیشروی است. براساس ارزیابیهای صورت گرفته جوانان دیگر مخالفت گذشته (مانند پدرانشان) با اسرائیل را ندارند. بنابراین معتقدم که در شرایط فعلی عربستان به دنبال آن است تا نرخ عادی سازی رابطه با اسرائیل را افزایش دهد و این قیمت زمانی بالا میرود که ریاض با تهران رابطه داشته باشد. یعنی اگر رابطهای میان ایران و عربستان وجود نداشت اسرائیل هم از عربستان میخواست که علیه تهران با یکدیگر متحد شوند اما در شرایط فعلی سعودیها میتوانند اینگونه عنوان کنند که ما مشکلی با ایران نداریم و اگر خواهان عادیسازی رابطه با ما هستید سه شرطی را که طرح کردهایم بپذیرید. پذیرش برنامه هستهای عربستان، کاهش موانع فروش تسلیحات پیشرفته آمریکا به عربستان یعنی F35 و تسلیحاتی که واشنگتن در اختیار کشور دیگری قرار نمیدهد و در نهایت هم ارائه تضمین امنیتی از سوی ایالات متحده به سعودیها. شروط ریاض برای آغاز رابطه با تل آویو است. بازگردیم به چند ماه گذشته و زمانی که عربستان جزایر «تیران » و «صنافیر » را از مصر پس گرفت و اسرائیل به این اقدام چراغ سبز نشان داد و در همان زمان هم نشریات مختلف آن را امتیازی از سوی تلآویو به ریاض و در راستای عادی سازی روابط دوجانبه عنوان کردند. هر چند که بعدها شاهد بودیم که عربستان به این امتیاز نیز اکتفا نکرد. سعودیها میدانند که هزینه برقراری رابطه با اسرائیل برای این کشور بسیار زیاد است و برهمین اساس هم میخواهد قیمتی که برای آن تعیین میکند را بالا ببرند. حالا باید دید که اسرائیل تا چه اندازه حاضر به پرداخت هزینههای موردنظر عربستان است؟ موضع آمریکا در این میان چیست و آیا واشنگتن نیز حاضر به پرداخت هزینههای موردنیاز هست یا خیر؟
موضوع تضمین امنیتی که عنوان کردید شامل چه مباحثی میشود؟
تضمین امنیتی که عربستان و امارات خواهان آن هستند پیمان امنیتی است که باید به تایید کنگره آمریکا برسد از این جهت باید به تایید کنگره برسد که فرا حزبی باشد تا به تایید هر دو حزب رسیده باشد. دولت آمریکا گفته است که نمیتواند این تضمین را به عربستان و امارات ارائه دهد. واشنگتن اینطور عنوان کرده است که نیروهای این کشور در منطقه خلیج فارس حضور دارند و در زمان لازم از عربستان و امارات حمایت خواهند کرد اما امکان ارائه تضمین امنیتی را ندارد. چرا؟ به این دلیل که ارائه تضمین امنیتی مستلزم این است که آمریکا همواره نیروهای نظامی خود را در منطقه حفظ کند. آنچه ریاض و ابوظبی از دو سال گذشته به دنبال دستیابی به آن هستند و واشنگتن هنوز با این خواسته موافقت نکرده است همین تضمین امنیتی است. عادی سازی روابط ایران و عربستان نیز از این مَنظر مورد تمایل آمریکا است که ریاض دیگر نمیتواند ادعای تهدیدات ایران را داشته باشد. یعنی نیاز عربستان برای برخورداری از تضمین امنیتی دوحزبی از ایالات متحده کاهش پیدا میکند.
بحثی اخیرا مطرح شده است مبنی براینکه ما به احیای برجام نیازی نداریم و ورای احیای توافق جامع هستهای میتوانیم روابط مان با کشورهای جهان را براساس مناسبات جدید جهانی که در حال شکلگیری است به پیش بریم. این تفکر معتقد است ایران میتواند از طریق برخی از پیمانهای منطقهای و همچنین پیمانهایی که با روسیه و چین شکل میدهد بینیاز از رابطه با کشورهای دیگر شود. حتی بحث ازسرگیری رابطه با عربستان را نیز در همین فضا به پیش میبرند. این در حالی است که بخشی از بدنه دولت حداقل در وزارت امورخارجه خواهان احیای برجام است. اما اینکه هر چند وقت یک بار این بحث از سوی یک جریان خاص مطرح میشود را میتوان ناامید کننده و خطرناک تلقی کرد یا نباید به آن وقعی نهاد؟
من از دو سال گذشته این بحث را مطرح کردهام که برجام با شکل و شمایل آنچه در سال 2015 منعقد شد دیگر قابل احیا نیست. نه از طرف ایران و نه آمریکا . برجام سال 2015 در یک فضای بین المللی و منطقهای خاصی منعقد شد که آن فضا الان تغییر کرده است. در 2015 ایران از سطح محدودی از غنیسازی برخوردار بود و زمان گریز هستهای کشورمان نزدیک یکسال و کمی بیشتر بود. تعداد سانترفیوژهای پیشرفته ایران کمتر بود. از آن سو آمریکا تحریمهای کمتری علیه ایران اعمال کرده بود که لغو شدند اما زمانی که ترامپ از برجام خارج شد مطلبی را عنوان کرد مبنی بر اینکه کاری خواهم کرد که بازگشت به برجام ناممکن شود؛ انبوهی از تحریمها در حوزههای نفتی و گاز و پتروشیمی و حوزههای دیگر را هم، علیه ایران اعمال کرد. البته در این سو هم، واکنش ایران با غنیسازی 20 درصد و 60 درصد و افزایش تعداد سانترفیوزهای پیشرفته و بحثهای فنی ادامه پیدا کرد. لازم به یادآوری است که حتی متن توافق شده اسفند 1400 مانند برجام سال 1394 نبود؛ براساس مذاکرات صورت گرفته مطالبی به آن افزوده شده بود. بنابراین زمانی که ما از احیای برجام سخن میگوییم باید دقیقا بگوییم که منظورمان چیست.
از دیدگاه بنده بازگشت به برجام سال 2015 نه از طرف ایران نه از طرف آمریکا امکانپذیر نیست اما در این میان آلترناتیوی هم وجود ندارد. برهمین اساس مذاکرات حول همین توافق با افزودن و کاستن و پیراستن در حال پیشروی است. یعنی طرفین مذاکرات خود را به این صورت به پیش میبرند که اگر قرار بر افزودن مباحث جدیدی باشد چه تعهداتی باید به ایران و چه تعهداتی به آمریکا افزوده شود؟ مثلا اینکه آمریکا تعهد بدهد پول حاصل از فروش نفت به ایران بازگردد. یا اگر دولت بعدی به سر کار آمد از برجام خارج نشود. آمریکا تاکنون این تعهدات را نپذیرفته است. در این سو نیز واشنگتن از تهران خواسته است که سانترفیوژهای پیشرفته را کنار بگذارد که این موضوع نیز با پذیرش تهران همراه نبوده است. یعنی میخواهم بگویم فارغ از اینکه چه کسی چه چیزی میگوید برجام سابق به آن شکل قابل احیا نیست و باید توافق جدیدی صورت گیرد. قطعا دستیابی به این توافق اثر روانی قابل قبولی نیز در ایران برجای میگذارد اما به لحاظ واقعیتهایی که در حوزه کنترل تسلیحات صورت گرفته است این کار شدنی نیست.
حتی به صورت محدود؟
خیر. مگر اینکه تبصرهها و ملحقاتی به آن افزوده شود که مورد تایید طرفین باشد. همانطور که گفتم مشکل فعلی در حال حاضر عدم وجود آلترنانتیو بهتری برای این توافق جامع است. طبیعتا با توجه به اینکه براساس برجام محدودیتهای صادرات تسلیحاتی ایران در اکتبر 2023 لغو میشود خواهان توافق طولانی مدت جدید نیست. الان اگر به صحبتهای مقامات اروپایی و آمریکایی نگاه کنید همگی از توافق پسابرجامی سخن میگویند یعنی توافق جدیدی که فراگیرتر و جامعتر از توافق پیشین باشد.
اینطور جمع بندی کنم که اصل توافق انکارناپذیر است و وضعیت فعلی هم، به این شکل قابل ادامه دادن نیست نه برای ایران مفید است و نه غرب. اما در حال حاضر هم امکان بازگشت به توافق اصلی برجام وجود ندارد. در این شرایط چه اتفاقی رخ میدهد؟ ممکن است یک توافق موقتی صورت گیرد یعنی آمریکا بپذیرد تحریمهای بیشتری را ملغی کند یا به همین صورت باقی بماند و ایران نیز بپذیرد که فعالیتهای هستهایاش را گسترش ندهد. بعد طرفین به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مذاکره کنند که توافق بعدی باید به چه صورتی باشد؟ اما در این شرایط ما به سمت احیای برجام نمیرویم. توافق جدید میتواند با افزودن تبصرههایی به برجام باشد یا توافق متفاوتی صورت گیرد. ما در مسیر احیای برجام نیستیم. ما در مسیر توافق موقتی هستیم که وابستگی بسیار زیادی به گزارش آژانس دارد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟
این اخبار مشمول مرور زمان هستند.
دنیا به دنبال حقیقته. و خیلی ها متوجه شده اند که موضوع سلاح هسته ای یک بازی موش و گربه می باشد و هدف فقط ترساندن ملتها و به بردگی گرفتن انهاست
فقط نمی دونم چرا رسانه های ایران در این مورد بی تفاوتند و تلاش نمی کنند دروغ بودن سلاح هسته ای را فاش کنند؟
رسانه در انتظار چیست؟
ایا رسانه ها در انتظار رجعت سرخ ستاره نشسته اند و یا در انتظار تبلور حقیقت در لحظه های ترس و وحشت؟
افشای دروغ بودن سلاح هسته ای به جنگ اوکراین خاتمه خواهد داد.
با افشای این دروغ بزرگ افتخار پایان جنگ اوکراین را نصیب خودتان کنید و صاحب تاریخ شوید.